Paigard News Agency – خبرگزاری پیگرد

خبرگزاری پیگرد, انعکاس رویداد های افغانستان, منطقه و جهان

حقوق بشر در اسناد داخلی و میثاق های بین المللی(به مناسبت 10 دسامبر روز جهانی حقوق بشر)

خبرگزاری پیگرد
نوشته شده توسط:حامیه نادری /جمعه ۱۷ قوس ۱۴۰۲

بخش اول:
مقدمه:
واژه ی حقوق بشر در بین جوامع سابقه ی چندانی ندارد. اما نیاز طبیعی به حقوق، مفهوم و تعبیر این واژه را در دل انسانها سخت عجین نموده است. اگر ما به این باور برسیم، که حقوق بشر به عنوان یک قاعده، بهتر و برتر است، پذیرش و جایگاه آن نیز، مستحکم و حیاتی تر خواهد بود.
دنیای امروز خسته و آزرده از جنگ و کشمکش هاست. هجوم و تجاوز به حقوق اولیهء انسانها و تجاوز به حقوق اساسی آنها، خستگی و رنجش خاطر ها را، روز به روز بیشتر و اوضاع و احوال جهانی را دشوارتر میکند.
با وجود اینکه دانش و آگاهی رو به رشد و توسعه است، متاسفانه بشریت با کم لطفی های فراوانی رو برو است. از یک سو ابتدایی ترین حقوق بشریت، یعنی زندگی کردن، رو به افول است و از سوی دیگر بشر با خشونت های خواسته و ناخواسته ی مواجه است، که گویا احساسی برای همدردی همنوعان وجود ندارد. با همه ی این نابسامانی ها، بشر نباید مأیوس و نا امید به دست یابی حقوق والای انسانی و بشردوستانه باشد. باین وصف این سوال ذهن همهء بشردوستان را به خود جلب میکند و او را به مسیری سوق میدهد، که کدام راه را بر گزیند تا به حقوق آرمانی بشری خود نایل شود.
بدون شک حکومت ها و دولت مردان نقش عمده ای را در تحقق حقوق مشترک انسانها ایفا میکنند. میل و گرایش بشر به حقوق خویش، گامهای موثری در این راستا می باشد. ولی تضاد های حاکم وخود خواهی ها و زیاده طلبی ها مانع این امر بزرگ انسانی میگردد. با وجود این همه موانع و تفاسیر متفاوت موجود پیرامون حقوق بشر، جهان کنونی برای صلح و آرامش و برای برابری و مساوات، بدون رعایت حقوق انسان ها، نمی تواند به هدف مزبور برسد. هر چه حقوق بشری عملی تر شود، علاقمندی و دسترسی به آن سهل تر میشود. آگاهی، ارتباطات و توسعه ی دانش، حقوق فرا ملی را در سطح وسیعی از جهان گسترش داده و هر چه بشریت از فرامین عقلی خود استمداد جوید و رشد فکری اش شکوفا تر شود، به حقیقت حقوق انسانی خود، بیشتر پی میبرد.
مسئلهء نقض حقوق بشر و تجاوز به حقوق و آزادی های اساسی افراد انسانی، بخصوص از سوی دولت ها و قدرت های حاکم، نسبت به افراد تحت حکومت شان و پیدا کردن راه حلهای موثری برای جلو گیری از این وضع و تضمین حمایت از حقوق افراد، یکی از نگرانی های مهم نظام بین المللی امروزی است. جامعهء جهانی امروز، پس از خاتمهء جنگ جهانی دوم و تشکیل سازمان ملل متحد بر اساس منشور ملل متحد به تعدادی از حقوق و آزادی ها، وصف مقبولیت بین المللی بخشیده و از همهء دولت ها با وجود اختلاف در نظام حکومتی و رعایت استقلال آنها، میخواهد که آن حقوق را رعایت کنند و بدانها احترام بگذارند. لزوم حفظ استقلال هر کشور و عدم دخالت در امور داخلی آن، که از سوی منشور ملل متحد نیز به رسمیت شناخته شده، تضمین رعایت حقوق افراد را، که احیاناً مورد ظلم و تجاوز حکومت قرار میگیرند، دچار اشکال کرده و به هر حال، این امر از حساسیت خاصی بر خوردار است.
از سوی دیگر مطالبی که برخی حکومت ها نسبت به اتباع خود روا داشته و میدارند و یا قوانین تبعیض آمیز و ظالمانه ای که وضع و اجرا میکنند و حقوق اساسی شهروندان خود را رعایت نمی کنند، امریست که وجدان جامعه ی جهانی نمیتواند از آن بی تفاوت بگذرد.
هدف از تحریر این مقاله سه قسمتی بیشتر ارتباط میگیرد به شرایط و اوضاع جامعه و برداشت های متفاوتی که از حقوق بشر، اعلامیه ها و کنوانسیون های متعددی که در مورد این مهم در سطح بین المللی و منطقوی به تصویب رسیده است و مردم عزیز ما چون با این واژه ( حقوق بشر) از مدت کمی است که آشنایی حاصل نموده اند و امروز این واژه از هر واژهء دیگر مورد استعمال بیشتر دارد و این امر سبب شده است که عدهء به آن با شک و تردید نگاه کنند و آن را پدیدهء وارداتی از خارج و کاملاً غربی و ضد ارزشهای ما تلقی کنند و این باور حتی در مدارش و دانشگاه ها و در نزد جوانان نیز تا حدی زیادی سرایت نموده است. مردم ما واقعاً این حق را هم دارند، چون تا هنوز هیچ تحقیقی در بارهء مفاد این اعلامیه ها صورت نگرفته است. بناً با در نظرداشت اهمیت موضوع برایم انگیزه مضاعف ایجاد شد تااعلامیه ها و کنوانسیون های بین المللی و منطقوی در ارتباط با حقوق بشر را به تحقیق بگیرم.  

تعریف حقوق بشر
حقوق بشر عبارت است از اصولی اخلاقی و عینی که وابسته به ماهیت و طبیعت آفرینش است که عقل می تواند آنها را کشف کند .
حقوق بشر مجموعه از قواعد شناخته شده ای است که به همراه تحولات انسانی و اجتماعی به دنبال رفع نیازهای ضروری انسان و رشد شخصیت انسان باشد.
حقوق بشر مجموعه ای از قواعد و اصول حمایتی است که افراد را درعرصه اجتماع و دربرابر اقتدار دولت از تعرض مصئون می دارد .
حقوق بشر مجموعه ای از اصول برخاسته از فطرت انسان که با دو ویژگی درعرصه زندگی او ظاهر گردیده است : نخست؛ نیازهای درون ذاتی و دوم؛ استعدادهای بی کران رشد و تعالی.
با توجه به دیدگاه های گذشته میتوان تعریفی را به این شکل که تاحدی جمع کننده ای تعاریف گذشته  باشد، ارائه داد . “حقوق بشریعنی امتیازات معینی برای نوع انسان، از آن جهت که انسان است “
مادۀ 4 قانون تشکیل، وظایف و صلاحیت های کمیسیون مستقل حقوق بشر جمهوری اسلامی افغانستان، حقوق بشررا منطبق با آن قانون این طور تعریف نموده است .” حقوق بشر به مفهوم این قانون عبارت است از حقوق و آزادی های اساسی اتباع که در قانون اساسی، اعلامیه ها، میثاق ها، قراردادها، پروتوکول ها و سایر اسناد بین المللی حقوق بشرکه افغانستان به رعایت و تطبیق آنها متعهد است، تسجیل گردیده باشد .”
اگرچه این توضیح یک تعریف اکادمیک نیست ولی با توجه به مصادیق حقوقی حقوق بشر در قوانین افغانستان یک توضیح جامع و فراگیر محسوب میگردد . به این معنی که حقوق بشر مجموعه موارد مورد تعهد افغانستان در قوانین بین المللی و قوانین داخلی میباشد که افغانستان به لحاظ الحاق به معاهدات بین المللی و یا تصویب قوانین در داخل به إجرای آنها متعهد گردیده باشد .
مفهوم حق
واژه “حق” درلغت  به معانی  متعددی بکار رفته است که از آن جمله به معنی وجوب، ثبوت، سهمیه وعدالت میباشد. حق در اصطلاح شرعی بنا بر جامع ترین تعریفی که از آن صورت گرفته عبارت است از ” رابطه اختصاصی که صاحب شریعت بواسطه آن صلاحیت و یا مکلفیتی را برای انسان تفویض میکند.
مفهوم بشر
مفهوم مادی وجسمانی انسان امری است که درحوزه علوم طبیعی به آن پرداخته میشود و کمترین اختلاف نظر راجع به ماهیت مادی انسان پیش می آید برای اینکه جسم انسان به أثر پیشرفت علوم طبیعی تشریح شده و این روند در حال تکامل است و انسان موفق گردیده است که با توجه به این پیشرفت نیاز های جسمی خود را خوب شناسایی نموده و اسباب تهیه آن را آماده نماید . واگر اختلافی در این امر به وجود آید معمولا با مشاهده و تجربه در علوم تجربی برطرف میگردد .
منابع حقوق بشر
در زندگی گذشتهء بشر موضوعی تحت عنوان حقوق بشر وجود نداشته است و این عبارت نیز در هیچ جا مورد استعمال قرار نگرفته است. اما مجموع عواملی بوده اند، که امروزه از آنها به عنوان اعم، منابع حقوق بشر ذکر میشود. که آن را ذیلاً به بررسی میگیریم.
1 – مذهب
مذهب یکی از نیروهای سازنده ی حقوق در کشورهاست. واژه ی حقوق بشر گرچه در مذاهب سنتی وجود نداشته است، ولی از نگرش مذهبی، الهیون نظریه ی را ارائه میدهند، که آن نظریه بر تر از قواعد و مقررات دولت ها می باشد و در حقیقت منشأ آن را از خدا وند می دانند. این نگرش در ادیان و مذاهب مختلف به وضوح آمده است، مثلاً قرآن کریم کتاب آسمانی مسلمانان برای انسانها کرامت خاصی قایل است. در انجیل که کتاب مقدس پیروان حضرت عیسی مسیح است، هم از ارزش والای انسانها سخن گفته شده است و این اندیشهء مقدس و انسانی در مذاهب دیگر و در سنت یهودی با تفکر خدا شناسی بیان شده است. صلح و دوستی و مساوات و برابری و ظلم ستیزی و توجه به حق و عدم انجام گناهان می تواند به عنوان منابع حقوق بشر بیانیه ی مشترک ادیان در راستای اعتلای حقوق بشر باشد. مرام و اعتقادات والای انسانی مشترک مذاهب می تواند، بهترین و عالیترین راه حل های مشترک فرهنگی جهان را به دنبال داشته باشد و ارمغانی برای بشریت و همواره به عنوان منابع مهم حقوق بشری در قالب یک منطق سلیم از آن بهره ی کافی در جهت رفع موانع صلح و دوستی گرفت.

2 – حقوق طبیعی
حقوق طبیعی منحیث یکی از منابع حقوق بشر عبارت است از: “حقوقی که به موجب قانون طبیعت به افراد آدمی تعلق دارد، مانند حق زندگی، حق آزادی و حق مالکیت و نیز به عقیدهء جان لاک و پیروان او، حق شرکت در تشکیل حکومت می باشد.”
نظریهء حقوق طبیعی را تاریخ بس کهن و قدیمی است، که آغاز آنرا به تحقیق میتوان چند قرن قبل از میلاد مسیح دانست. از همان ازمنهء باستان فلاسفه و حکما در بارهء حقوق طبیعی بحث کرده آنرا شالوده ی پایداری برای بنای عظیم و رفیعی قرار داده اند، که حقوق بشر نام گرفته و پناهگاه محرومان اجتماع شناخته شده است. نظریهء حقوق طبیعی با وجود قدامت هنوز تازگی خود را از دست نداده و اصول کلی آن مورد قبول کسانی است، که به حقوق بشر اعتقاد دارند و در اشاعهء آن میکوشند. سقراط حکیم یونانی به قوانین طبیعت که منشأ حقوق طبیعی است معتقد بود و زمام داران را تشویق میکرد، که این قوانین را کشف کنند و ادارهء امور و حکومت بر مردم را بر اساس آن استوار سازند.
هوگوگروسیوس حقوقدان شهیر هالندی حقوق طبیعی را دستور عقل سلیم می داند و عملی را خوب و ضروری می شمارد که با طبیعت منطقی و اجتماعی سازگار باشد.
توماس پین درکتاب حقوق بشر می نویسد: تمام افراد بشر آزاد و با حقوق طبیعی متساوی به دنیا آمده اند. و آنچه که وابسته به طبیعت بشر است، نمی تواند به وسیلهء بشر نابود شود. در حقیقت هیچ چیز نمی تواند مقام طبیعی بشر را زایل سازد.
از مجموعهء تعاریفی که از حقوق طبیعی شده، میتوان آنرا چنین تعریف کرد: حقوق طبیعی عبارت است از یک سلسله حقوق ازلی و ابدی و لایتغییر و غیر قابل انتقال و غیر قابل تجزیه که مشمول مرور زمان نمیشود و عموم افراد بشر را از هر نژاد و هر جنس صرفنظر از رنگ، پوست و میزان ثروت و موقعیت اجتماعی شامل است.

3 – اثبات گرائی
یکی از منابع حقوق بشر اثبات گرائی است. طرفداران این گروه معتقد هستند، که حقوق طبیعی موجبات حقوق بشر را فراهم نمی کند و در واقع انکار می کنند، وجود از منبع از پیش موجود حقوقی را و همهء قدرت را تجویز شده از دولت و مقامات می دانند. عقیده و باور اثبات گرائی طرح حقوقی بالاتر و برتر از واقعیات تجربی نظام های حقوقی را نمی پذیرد و بلکه وجود چنین حقوقی را نفی می کند، اثبات گرا ها منبع حقوق بشر را تنها در مصوبات نظام حقوقی با ضمانت های اجرائی آن میدانند. زیرا طرفداران این مکتب بر این باور اند، که نظامات و دولتها از طرفداران نظریه ی فیلسوفانی چون ساوینی از آلمان و سرهنری مین انگلیسی هستند، که ادعا دارند، حقوق، کارکرد متغیر فرهنگی است. البته اثبات گرائی منتقدانی هم دارد، که بر این عقیده هستند، که اقتدار دولت موجب بروز قواعدی نا عادلانه خواهد شد. که فاقد توانایی و جلب وفاداری مردم میشود. تا جاییکه درست در مقابل حقوق و قواعد حقوق بشر قرار میگیرد.

4 – خدا جویی
خدا جویی اصلیست که همه ی ادیان آنرا با دل و عقل پذیرفته اند. خدا جویی به عنوان قدرت نهایی و علت العلل، بشریت را به سمتی هدایت میکند، تا بشر با همنوع خود در رفتار و آداب بهترین شیوه را بکار گیرد. تا مورد مواخذهء پروردگارش قرار نگیرد. خدا جویی رسیدن به مرحله ی کمال و کرامت انسان است، که انسان خدا جو برای آن هدف مهم همهء تلاش خود را بکار می بندد، تا از طریق توجه به معنویات به این مرحله ی عالی برسد. خدا جویی به عنوان منابع حقوق بشر مورد پذیرش الهیون جهان قرار گرفته است. البته ذکر موارد فوق به عنوان منابع حقوق بشر دلیل بر این نیست که عقاید دیگری در این خصوص وجود ندارد.

مبانی حقوق بشر
حقوق بشر نشأت گرفته از مبانیی است، که انگیزه ی بنای حقوق بشر را تشکل میدهد، که هر کدام از مبانی، مقبول اجتماع واقع میشود و بشر به تاثر از آن حقوق، ارزش های انسانی را پذیرا است، که ما اینک آن مبانی را به شکل مختصر به معرفی میگرییم.

1 – حق خواهی
بشر طالب حق خواهی است. حق خواهی نوع رفتار مثبتی است، که کشش و جاذبه ی آن در درون انسانها قرار دارد. در جهان بشریت کسی نیست؛ که با کلمه حق آشنا نباشد و تعبیر آن را نداند. تمام حوادث وحشتناک ضد بشری، که در طول تاریخ اتفاق افتاده؛ دیری نگذشته که درنده خویی عاملین آن حوادث برای افکار جهانی به اثبات نرسیده باشد. و تکرار چنین حوادث به همین نحو خواهد بود. چونکه سیر تکاملی زندگی انسانها به وسیله ی حق و حقیقت است و میتواند به عنوان مبانی حقوق بشر مورد توجه عموم بشریت قرار گیرد.

2 – عدالت خواهی
عدالت کلمه ی زیبایی است، که مفهوم زیبایی را هم به دنبال دارد. بشریت در طول تاریخ برای اجرای عدالت و تحقق اهداف عدالت، شیرینترین محور زندگی خود را در این راه فدا نموده است تا عدالت و روح بلند عدالت در زندگی آرمانی بشریت مقاوم و پا بر جا بماند. عدالت گوهر نابی است، که بیدرنگ با حقوق اولیه و اساسی انسان ها در ارتباط نزدیک است. تحقق جهانی شدن حقوق بشر بستگی به توسعهء عدالت در کشورهای جهان دارد. دنیای بدون عدالت، دنیای بدون حقوق بشر است. در هر مرام و مسلکی میتوان شعله ی صحیح عدالت را که منشأ پیدایش حقوق بشر است، فروزان کرد. عدالت جزو اولین پله های عبوری حقوق بشر است و حکومت ها باید به خوبی آنرا درک و برای مردم خود به کار گیرند، با این وصف میتوان گفت، عدالت یکی از ارکان مهم حقوق بشریت است و هر کشوری در توزیع و توسعه ی عدالت موفق باشد، به اهداف انسانی حقوق بشر نزدیک و نزدیکتر خواهد شد.

3 – ظلم ستیزی
روحیه ظلم ستیزی به عنوان اصل قابل قبول در دل بشر دوستان جایگاه عمیقی دارد. بشر فی نفسه ظلم را زشت و مقابله با ظلم را امر درخور ستایش می داند. ظلم به ملت ها یکی از بارزترین زایل کننده ای حقوق بشریت است و در هر کجای دنیا کوچکترین ظلمی به مردم وارد آید، در گوشه ی دیگر دنیا آنرا پدیده ی منفور میدانند. ریشه ی اکثر انقلابهای جهان بر اثر ترویج ظلم ظالمان، به مردم مظلوم و محروم است. شکی نیست که شیوه ی ظلم دنیای کنونی، با دنیای گذشته، تفاوت آشکار دارد. امروزه ممکن است، ظلم از حوزه و قلمرو سرزمینی به وسیله ی تکنالوژی خارج شود و به ملل دنیای دیگر سرایت کند. بهترین شیوه ی رعایت حقوق بشر، ارتقای آگهی مردم جهان نسبت به عمل مذموم ظلم است، که باید مردم جهان همواره از آن بیزار باشند و بی میلی خود را نسبت به آن در قالب تشکل ها اعلام کنند. بنا بر این هر چند که ظلم بد است و رفتار ظالمانه هیچ محبتی را به سوی خود جلب نمیکند، روحیه ی ظلم ستیزی هم میتواند، مبنای خوبی برای حقوق بشر باشد.

4 – عقلانیت
یک از مبانی بسیار مهم حقوق بشر عقلانیت است. بشر به توسعه فکری رسیده است، که با کمک عقل خود میتواند خوب را از بد تشخیص و سپس به نیازهای اجتماعی و نیازهای درست زیستن خود پی ببرد. عقل بهترین چراغ هدایت و سعادت بشریت است، که بشر با تمسک به آن میتواند؛ به بلند ترین قله ی با صفای انسانیت برسد. عقل در معنا همان نقطه ی مقابل جهل است. جهل جز تاریکی و ظلمت چیزی را به همراه ندارد. جهل بشریت حقیقت را در دل انسانها محو و او را به سوی گمراهی و خود خواهی سوق میدهد و برای رهایی و نجات خود، با استفاده از دانش و نیروی عقل میتواند، به اهداف والای انسانی برسد. عقل، بشر را متحرک میسازد و برای رسیدن به حقیقت عالم انسانی، همیشه در کنار اوست تا حقوق انسانی به عالیترین وضع به جامعه عرضه شود. بعید نیست، که بگوییم عقلانیت یکی از مبانی قابل توجه حقوق بشریت است و بشر همواره برای زندگی بهتر محتاج به عقلانیت است و عقلانیت میتواند، به عنوان مبانی حقوق بشر، نقش موثر و فراوانی را در جهت توسعهء کشور فراهم کند.

مبنای نظام بین الملل حقوق بشر
درنظام بین الملل حقوق بشر مبنا خیلی اهمیت دارد و از جنبه های گوناگونی تأثیر گذاربوده است . لذا برای پیدا نمودن مبانی حقوق بشر به ناچار باید به افکار ونظریات مکاتب حقوقی وارد شد تا روشن شود درهریک از این مکاتب مبنای حقوق و درضمن حقوق بشر، عدالت است یاتعاون است ویا هردو ویا چیز دیگری میباشد ؟ .
درمیان حقوقدانان، اندیشمندان وصاحب نظران حقوق درتعیین مبنا اختلاف است . برخی معتقدند مبنای اصلی حقوق، عدالت است لذا قانون گذار هم باید از قواعد عدالت پیروی کند و قاعده ای به عنوان حقوق قابل احترام و تبعیت است که حافظ عدالت باشد (دیدگاه حقوق طبیعی ) ازنظرمکتب حقوق طبیعی، مبنای حق ریشه درفطرت وطبیعت دارد، این حقوق باوصف دائمی بودن، سعادت بخش نیز خواهندبود. و بالاتر از اراده حکومتها است و قوانین موضوعه نیز در راستای این امور باید قرار بگیرند .
ازنظر ” مکتب تحققی و اثبات گرا ” مبنای حقوق قدرت حکومت است نه عدالت؛ لذا قاعده حقوق همیشه به پیشتیبانی دولت محترم است خواه هدف آن اجرای عدالت باشد یا نباشد . مبتنی براین مسأله مبنای حقوق بشری نیز در راستای حفظ نظم و تعاون تفسیر میگردد .
ازدیدگاه مکتب حقوق وضعی ( شامل مکتب حقوق طبیعی و تحققی ) مبنا درواقع خود دولت است که باتدوین وتصویب قواعدی ضمانت اجرای آن را تضمین میکند . از این نظر مبنای اصلی حقوق قوانینی است که قو ه مقننه وضع وتصویب میکند و به لحاظ زیرساخت های فلسفی خود ناشی از دید أمانیستی به انسان و جامعه میباشد  .
الیزابت مایر می گوید: اصول وقواعد حقوق بشر بین المللی پدیده ای نوین است که از غرب سرچشمه گرفته و درمبانی فکری و فلسفی اندیشه های یونان باستان ریشه دارد . ازاین رو، تدوین اصول ومعیارهای حقوق بشر دردوره های اخیر وبراساس اندیشه های عقلانی و اومانیستی صورت گرفته و به تکامل مبانی فکری ونظری حقوق بشر درعصر روشنایی اروپا انجامیده است.
مبنای حقوق بشردر اسلام
دیدگاه اسلام با دیدگاه های فوق متفاوت است، ازنظر اسلام مبنای اصلی حقوق همانا اراده خداوند متعال است اراده ای که مبرای ازخطا و مبتنی برحقیقت و درعین حال تأمین کننده عدالت وسعادت جاودانه بشرمیباشد به این معنی که خداوند انسان را آزاد و ممتاز آفریده و در عین حالیکه برای هریکی امتیازات و ویژگی های ذاتی عطا کرده است، او را یک موجود اجتماعی ساخته است که با توجه به این امر، نیاز است که دست به سازوکارهای قانونی بزند که در عین حال حفظ و توسعه امتیازات فردی او، رشد و تعالی جامعه نیز ضمانت گردد .
درنگاه قرآن خلقت موجودات برای انسان بوده و او خلیفه خداوند است (بقره 30) و به او مسیر حق باطل نشان داده شده تا با اختیار خود راه سعادت را برگزیند ونجات او در گروی التزام به آموزه های دینی وتعبد محض به خدا است ولی اراده او درطول اراده خداست و این ازتمایزات اساسی نظام حقوقی اسلام از غیر آن می باشد .
وبا توجه به دیدگاه قرآن گفته میتوانیم که مبنای حقوق بشری دراسلام همانا تأمین عدالت و نظم درقالب جایگاه زمینی انسان یعنی خلافت درزمین مطرح میباشد .

عوامل مؤثر برشکل گیری حقوق بشر بین المللی
درخصوص منشأفکری و علمی و همچنین ریشه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حقوق بشر، باید گفت که اروپا و سپس امریکای شمالی به عنوان محیط جغرافیایی حقوق بشرمدرن ازتحولات، تطورات و تنوع بیشتری در مقایسه با منابع علمی فکری و تاریخی حقوق بشر اسلامی، برخورداراست؛ چراکه اساسا منشأ شکل گیری اندیشه و عقلانیت مدرن ومدنیت ناشی از آن، اروپا بود . اروپای قرن پانزدهم و شانزدهم با نوعی پوست اندازی و شاید هم ساختار شکنی از تفکرات قرون وسطایی و زندگی اجتماعی وسیاسی بر آمده از ان، عبور کرد و تمدن مدرن را تأسیس نمود و دراین مسیر با تحولات بسیار زیادی رو به رو شد . از این حیث منابع، مصالح و زیر بناهای حقوق بشر مدرن درمقایسه با حقوق بشراسلامی بسیار بیشتر است . آثار و پیامد های مثبت ومنفی زیادی نیز برتمدن مدرن مترتب بود که ناشی از همین تنوع، تکثر و تطور فکری و علمی است . رشد هویت فردی، گسترش و توسعه فرهنگ شورایی، نهادینه کردن تفکر استقرایی وباز، حذف بسیاری از خرافه ها و باورهای نادرست و محدود کننده اراده انسانی و غیره از آثار مثبت تمدن مدرن است . ازطرفی دیگر تنهایی و فردگرای منفی، لذت گرایی و منفعت گرایی، خلأمعنوی، بیگانگی انسان بامبدأهستی، شئ گشتگی و سقوط اخلاقی، کانالیزه شدن افکار انسان درمسیر نیازهای فیزیولوژیک، جمع ستیزی و از بین رفتن روح جمعی و درنهایت ماتریالیسم و نیهلیسم فکری و اخلاقی از پیامدهای منفی تفکر و عقلانیت مدرن بود که به صورت بیماری های مسری، انسان قرن بیستم را درجوامع مختلف فراگرفته است .
همین مشکلات و خسارات وارد شده به ساحت قدسی و الهی انسان بود که متفکران غربی را به سوی اندیشه پسامدرن سوق داد . اگرچه اندیشه پسامدرن نیز با نفی حقیقت واحد و نسبی گرایی هنوز رگه هایی از بیماری فکری و روحی مدرن را باخود بروز میدهد اما می توان انتظار داشت که درقرن بیست ویکم، بارقه های ازمعنویت گرایی، الوهیت، فضیلت مداری را شاهد باشیم تا با ترکیب آن با آثار و نتایج مثبت تمدن مدرن، انسان پسامدرن کمتر مجبور به تحمل خسارات ناشی از آزمون وخطای بنیادکن باشد .
با توجه به اینکه مادرصدد تفصیل فلسفه حقوق بشر نیستیم، عواملی که در غرب برشکل گیری نظام حقوق بشری تأثیر گزاشت، متعدد و زیاد میباشد ولی در کل میتوان گفت که سیر تحول فکری در غرب که از عصر رنسانس سرعت گرفت و گرایش های فکری متعددی به میان آمد، درنهایت جهان و کشورهای غربی را وادارکرد که حقوق بشری را به صورت رسمی تبدیل به یک قرارداد حقوقی در سطح جهان نماید . این تحولات درکل درجهت أمانیسم یا انسان محوری درحرکت بود که حقوق بشر را نیز در همین راستا به میان کشید . نظریه قرارداد اجتماعی که برای یافتن راه حل منطقی در جهت جلوگیری ازاستبداد و بی نظمی سیاسی به میان آمده بود، موثرترین عامل در این راستا میباشد
پوزیتویسم یا معرفت معطوف به تجربه همراه با اخلاق فایده گرا نیز از عواملی بود که حقوق بشر را به صورت برجسته مطرح بحث نمود . علاوه برآن، گسترش لیبرالیزم و پیشرفت اوضاع به نفع صلح جهانی ملت ها را وادار به اقدام در جهت حفظ نسل بشری کرد و باید گفت که برجسته ترین خطری که نسل انسانی را مورد تهدید قرارداد، جنگ های جهانی بود که ضربه مهلکی بر پیکر بشریت معاصر وارد آورد و یک نسل زخم خورده از جنگ را رویکار آورد و این امر باعث گردید که رعایت حقوق بشر از آن حیث که بشر است مورد عنایت قرار گیرد .
ملت های دیگر نیز در این راه با غربی ها همکار شدند و گزشته از نوع نگاه شان به جایگاه بشر، در نفس حفظ کرامت انسانی و نسل بشری فکر مشترکی به وجود آمد و جهان را در این امر متحد ساخت .
فراموش نشود که تمام ادیان بر رعایت حقوق بشر به صورت یک اخلاق تأکید داشت ولی از آنجاییکه در اروپا دین از امور اجتماعی جدا شده بود، این امر چندان جنبه ی إجرایی را افاده نمیکرد و کشورها بر منافع شان بیش از منافع دیگران توجه نشان میدادند .
سازمان ملل متحد نقش خود را دراین راستا به خوبی ایفا نمود و کشورها را با صرف نظر از گرایش آیدیولوژیکی شان بر محوریت امر مشترک حقوق بشری گرد آورد واین امر را به یک قاعده الزام آور تبدیل کرد .
عوامل مؤثر برشکل گیری حقوق بشراسلامی
مسأله حقوق بشر در اسلام سرنوشت متفاوت از این مسأله در غرب داشته است . به این معنی که از یک طرف اسلام در تعلیمات اساسی خود به حقوق انسان به عنوان خلیفه خدا در روی زمین تاکید نموده است که از آنجمله دیدگاه انسان نسبت به جایگاه بشر میان کائنات میباشد و در قرآن تمام موجودات دیگر مسخر و در اختیار انسان معرفی گردیده است ( ولقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البحر و البرورزقناهم من الطیبات …) بدون شک ما کرامت دادیم فرزندان آدم را و آنها را بر دریا و خشکی سلطه دادیم و از ( چیزهای ) پاکیزه روزی دادیم ) و از جانب دیگر اسلام انسان را موجود متکامل به لحاظ خلقت معرفی میکند که این ممیزه با دادن عقل به انسان تبارز می یابد و این امر دیدگاه اسلامی را از دیدگاه معروف به تکامل انواع ( که معمولا در غرب نسبت به انسان وجود دارد) متمایز می سازد و از طرف دیگر اینکه اسلام کرامت انسانی یا همان امتیازات ذاتی بشری را یک امر مشترک میان تمام انسان ها صرف نظر ازباورهای دینی و فرهنگی شان می شناسد.
با این همه بایدگفت که رعایت سیستماتیک حکومت های مسلمان در دوره تاریخ تمدن اسلامی همیشه منطبق با این اصول نبوده بلکه ما شاهد اجحاف و حق تلفی های زیادی نسبت به انسان تحت عناوینی چون قومیت، زبان و امثال آن بوده ایم ولی این امر به هیچ صورت نشان دهنده کوتاهی در تعالیم اسلامی نیست به این معنی که نظام های سیاسی در جهان اسلام و در تاریخ اسلامی معادل با تمام و کمال اصول و قواعد اسلامی نسبت به رعایت حقوق بشری نمی باشد .
روی همین ملحوظ میتوان گفت که کشورهای اسلامی نیز بسان کشورهای غربی به رسمی سازی رعایت حقوق بشر نیاز داشته اند و دراین راه باید گام می برداشتند .
معمول است که مواردی مانند حق حیات، حق کرامت، حق برابری ومنع شکنجه و غیره را به عنوان اشتراکات نظام های حقوق بشری مطرح میکنند و سپس در برخی موارد جزیی به تفاوت هایی نیز اشاره میکنند . ولی باید فراموش نکرد که حق های یاد شده از مسلمات و بلکه بدیهیات حقوق بشر و اساسا هرگونه نگرش حقوقی به انسان می باشد و بشر از لحاظ نظری، نه تنها درقرن بیستم ودرپی کنکاش ها وتلاش های اندیشه مدرن بلکه درتمامی ادیان الهی به این موارد اشاره کرده و برآن تأکید بسیار گذاشته است، اگرچه سنت حکومت گری در گذشته هرگز اجازه اعمال این اندیشه هارا درسطح وسیع به انسان نداده است. عوامل مؤثر بر شکل گیری نظام حقو ق بشردراسلام را میتوان به اینگونه و درطی چند توضیح کوتاه خلاصه نمود .
الف: دین اسلام
دین اسلام از دو رکن اساسی تشکیل یافته است :
رکن اول : اعتقاد به وجود خداوند یکتا و که جامع تمام صفات کمالیه است که جهان را برمبنای حکمت برین خویش آفریده است و انسان را به وسیله دو راهنمای بزرگ ( انبیا به عنوان حجت بیرونی و عقل به عنوان حجت درونی ) در مجرای حرکت تکامل هدایت کرده وراه  ورود به لقا ءالله قرارداده است و اعتقاد به ابدیت که بدون آن، حیات و کل جهان هستی معمایی لاینحل است .
رکن دوم: برنامه حرکت به سوی هدف است که احکام و تکالیف نامیده می شوند و مبنای این دو رکن بردو امر استوار است :
1.اخلاقیات یعنی احکامی که برای تحصیل شایستگی ها و تهذیب نفس و تصفیه درون مقرر شده است و اکثر این احکام به جهت فطری بودن و عمومیت برای همه امضایی است .
2. احکام فقهی که به دو قسم است ؛ الف) احکام اولیه : این احکام که مستند به نیاز های ثابت انسان هاست و قابل تبدیل جز در موارد اضطرار نمی باشد مانند ارتباط با خویشتن ، ارتباط باخدا، ارتباط با جهان هستی و ارتباط با همنوعان که درمجموع به گونۀ مقاصد اسلامی را تشکیل میدهد .) احکا

احکام ثانویه : این احکام درهنگام بروز ضرورت های زندگی فردی یا اجتماعی مقرر می شود و مبتنی برعلل و انگیزه های ثانوی می باشد .
ب: گفتمان حقوق بشر اسلامی
با وجود اینکه اسلام در تعریف حقوق بشری اش درتعامل با نظام های دیگر حقوق بشری درجهان بوده است ولی اصول مبانی و زیرساخت های نظری حقوق بشر در اسلام در تقلید و تبعیت از دیگران نبوده است بلکه در بسیاری موارد آغازگر این مسایل نیز اسلام بوده است .
بنداول: بنیاد های حقوق بشر از منظر قرآن :
بنیادهای حقوق بشر ازمنظر قران در چهار جنبه و محور هستی شناسانه، انسان شناسانه، معرفت شناسانه و حقوق شناسانه منعکس شده است .
1.دیدگاه هستی شناسانه قرآن
الف. خدا محوری: دراندیشه قرآن خداوند اصل، مرکز، سرچشمه و جوهر هستی است و سایرموجودات از جمله انسان از او ناشی میشوند و به او ختم میشوند . خداوند متعال فرموده « انالله و انا الیه راجعون » ترجمه : ما از خداییم و ما به او باز میگریم .
ب. تقارن دنیا و آخرت: خداوند میفرماید « فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره » ترجمه : کسی برابر ذرۀ عمل نیک انجام دهد (پاداشش ) را میبیند .
2. دیدگاه انسان شناسانه قرآن
الف. کرامت انسانی: انسان درنگاه قران از کرامت وشرافت ذاتی برخورداراست . « ولقد کرمنا بنی آدم ….» و او پس از آفریدگار جهان دارای بلند ترین شأن و منزلت است .
ب. وابستگی انسان: قران اگرچه آفرینش انسان را نیکو و اورا موجودی برگزیده می شمرد و نعمت های زمین را ویژه او قرار میدهد و آنچه درآسمان وزمین است را مسخر او کرده است اما یاد آور می شود که انسان باتمام عظمت و کرامتی که دارد موجودی ضعیف، نیازمند وفقیر است و نقشی که او درجهان هستی و در ارتباط با خداوند، دیگران و خود دارد د رتحدید و تعریف این حقوق دخیل است .
3. دیدگاه معرفت شناسانه قران
قران به عنوان نخستین منبع دیدگاه های اسلام دربرابر مسئله و شناخت بی طرف نیست . قران ضمن آنکه دستیابی به شناخت را برای انسان ممکن میداند و عقل او را برای دریافت و درک بسیاری از حقایق و واقعیات، توانمند میداند، اما درعین حال برکاستی ها وضعف های آن نیز تأکید می ورزد . تعبیر ” شما نمیدانید ” ” کسی جز خدا آگاه نیست ” و امثال آنها به محدودیت های شناختی انسان اشاره دارند . درمهم ترین چالش معرفت شناختی قران با اصول حقوق بشر، که مسئله تعیین محدوده حقوق و ارزش هاست، قران همه سهم را به عقل و معرفت بشری نمیدهد و برای وحی و تعالیم پیامبران، جایگاه ویژه ای قائل است . « وما کنا معذبین حتی نبعث رسولا »
4. دیدگاه حقوق شناسانه قران
الف. حق وتکلیف: قران خداوند را حق مطلق میداند و هر چیزی را به اندازه قربش به خدا محق میشمارد . یقینا قران دسته ای از حقوق را برای آنان به رسمیت شناخته است و از این نظر، بیان حق گرا دارد . اما درپاره ای موارد نیز او را موجودی مکلف معرفی میکند که مبین تکلیف گرایی است .
ب. حقوق طبیعی : قران حقوق طبیعی را می پذیرد، اما نه با برداشت اومانیستی آن ؛ بلکه با نگرشی که برپایه های ویژه ای استوار است . قران از این حقوق طبیعی به فطرت تعبیر میکند که ضمن آنکه نا محدود و مطلق نیست دربرابر آن مسئولیت و تکالیفی نیز برعهده او قرار گرفته است . از نگاه قران، خاستگاه نخستین بایدها و نبایدهای انسان، از فطرت و طبیعت او ناشی میشود ولی هیچ گاه درحوزه درک و دریافت او، محدود نمیماند . گزاره های موجود در آموزه ها یا احکام قران، برمبنای همین حقوق فطری وضع شده اند . « ان هذا القران یهدی للتی هی اقوم » یعنی هر حکم و گزاره انشایی قران پرده از یک واقعیت و مصلحت نفس الامری برمی دارد و بدان رهنمون میگردد .
بند دوم: عناصر بنیادین حقوق بشر درقران وسنت ( اسلام ونیاز های بنیادین)
اسلام همیشه خواهان تأسیس یک جامعه شایسته و مطلوب بوده است . و این کار را با تأمین اقلام و نیازهای اساسی که حقوق کامل افراد را درجامعه تضمین و حفظ میکند، انجام می دهد .
اگر افراد جامعه از صلح، آزادی و آرامش برخوردار باشند و به ضروریات اساسی دسترسی داشته باشند، بطور مسلم شهروندان بهتری خواهندبود .
اعضای جامعه باید احساس کنند که به این طریق میتوانند یک زندگی آرام، موفق، شاد و مثمرثمر داشته باشند . که به این اساس  قادر خواهند بود تا از حقوق مشروع خویش بهره مند شوند .
پیامبر اکرم (ص) میفرماید « من اصبح منکم آمنا فی سربه معافی فی جسده عنده قوت یومه فکانما حیزت له الدنیا » ( 5/ مجلدالرابع، حدیث 2346.)
ترجمه : کسی از شما روز را اگر درحال امنیت درخانه خویش، صحت مندی بدن خویش وداشتن مصارف روزانه خویش آغاز کند، همه دنیا در دسترس اوقرار گرفته است .
بنابراین، اسلام درپی آن است تا جامعه ای بنا کند که صلح و امنیت، غذا و تغذیه مناسب، تحصیلات اولیه و امکانات بهداشتی را برای شهروندان فراهم نماید .
1.نیازبه امنیت
اسلام امنیت فردی، امنیت خانوادگی و حمایت از آنها را برای افراد بشر فراهم می کند . افراد جامعه اسلامی نباید با الفاظ، تهدیدات یا سلاحها، از هرنوعی، بترسند یا تهدید شوند .
رسول اکرم (ص) میفرماید « من اخاف مؤمنا کان حقا علی الله ان لایؤمنه من افزاع یوم القیامة » ترجمه : کسی که ایجاد ترس میکند برای یک شخص دیگر، خداوند برخود لازم میداند که اورا از نگرانی های روزقیامت در امن نسازد .
امنیت فردی افراد جامعه را قادر می سازد تا به منظور کسب درآمد حلال و مشروع از آزادی رفت و آمد، مهاجرت، نقل و انتقال برخوردار باشند . به منظور تأمین امنیت افراد، دین اسلام حدود را پیش بینی کرده است . یکی از این  مجازات ها ی شدید و سنگین برای مجرمین بر طبق فقه اسلامی ، مجازات به خاطر اخلال در صلح، امنیت و ارعاب افراد بیگناه درجامعه است .  پیامبر اکرم (ص) میفرماید « … ألاوان دما ءکم و اموالکم علیکم حرام کحرمة یومکم هذا، فی شهرکم هذا، فی بلدکم هذا …» ترجمه : آگاه باشید که خون های شما و مال های شما برشما حرام است مانند حرمت امروز(عرفه ) مانند حرمت این ماه (ذی الحجة ) و مانند حرمت این شهر(مکه ) 
2. نیاز به غذا و تغذیه مناسب
درجامعه اسلامی غذا و تغذیه مناسب از طریق تأمین فرصت های شغلی مطلوب برای نیروی کارگر درجامعه فراهم می شود . برای اینکه افراد بتوانند نیازهای بنیادین خود را رفع نمایند بطور مسلم باید فرصتهای شغلی بیشتری دراختیار آنها قرار گیرد . ازآنجا که درجامعه پاره ای از افراد به واسطه کهولت سن، از کار افتادگی، بیماری مزمن یا نداشتن سرپرست قادر به کارکردن و تامین مخارج زندگی خود نیستند در نتیجه حکومت اسلامی باید به این افراد مستحق کمک نماید . زکات به این گروه از افراد که بنابه دلایل مشروعی قادر به تحصیل درآمد مناسبی نیستند، تعلق می گیرد . زکات بیانگر سازوکار کامل از وحدت اجتماعی درمیان افراد مختلف جامعه اسلامی است . زکات عبارت است از کمک مالی و اجبی که از ثروت مندان گرفته و به نحو مقتضی به افراد فقیر جامعه اسلامی داده می شود .
پیامبر اکرم (ص) دراین باره در نصیحتی خطاب به یکی از یاران خویش به نام معاذ بن جبل هنگامی که وی را برای انجام ماموریتی به سرزمین یمن می فرستاد، فرمود: « به مردم یمن بگوی خداوند در اموال آنها سهمی را بعنوان زکات قرارداده است این زکات از ثروت مندان جامعه اسلامی اخذ و به فقرا[نیازمندان ] اعطا می شود » افزون بر زکات، دیگر وقف ها، هبه ها، تعهدات مالی و جزء آن برای خشنودی خداوند بطور داوطلبانه به فقرا و نیازمندان جامعه اسلامی اعطا می شود . دراین خصوص رسول خدا (ص) درحدیثی فرموده است : « هرگروهی ازمردم که دریک جامعه اسلامی خاصی ساکن هستند و به فکر گرسنگان نباشند، خداوند ورسولش آنها را مسلمان نمی دانند » افراد فقیر و نیازمند همچنین مستحق برخورداری از حقوق و سهم عادلانه ای از بیت المال مسلمین هستند . پیامبرخدا (ص) فرموده : « هرکس بمیرد ومالی از او برجای بماند آن مال از آن وارث وی خواهد بود . و آنکس که [ مالی ندارد تا به ارث بگذارد] افراد خانواده اش فقیر هستند، خدا ورسولش از آنها مراقبت خواهند کرد »  .
3. تحصیلات برای همه
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید :
« …. قل هل یستوی الذین یعلمون  والذین لایعلمون انما یتذکر اولوا الالباب » ترجمه : بگو آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند برابرند؟ [هرگز] فقط خردمندانند که پند می گیرند . (سوره زمرآیه 9)
افزون برآن خداوند متعال در سوره مجادله می فرماید : « … یفسح الله لکم و اذا قیل انشزوا فا نشزوا یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات و الله بما تعملون خبیر »
ترجمه : … خداوند درکار شما گشایش آورد، و چون گفته شود برخیزید، برخیزید، خداوند ازمیان شما مومنان و دانش یافتگان را به درجاتی رفعت دهد وخداوند به آنچه می کنید آگاه است ( آیه 11)
تحصیل علم و دانش در جامعه اسلامی تنها برای افراد حق محسوب نمی شود، بلکه فریضه ای است که برهر فرد توانایی واجب است . « طلب العلم فریضة علی کل مسلم » طلب علم برهر مسلمان فرض است . افزون برآن، اسلام تحصیل و طلب علم را در حکم جهاد می داند که خداوند به آن پاداش میدهد . درواقع طالب علم همچون کسی است که در راه خدا جهاد میکند . و علاوه برآن اسلام کسانی را که عمل و تحصیل علم درجامعه را منع میکنند، مستحق کیفر میداند و حتی کسانیکه در این امر مهم شرکت نمی کنند، یعنی درعدم طلب علم، نیزمجازات و تنبیه خواهند شد .
4. امکانات مناسب صحی
اسلام عواملی را که میتواند بر بهداشت و سلامتی عمومی وی تاثیر مخربی داشته باشد حرام میداند ومصرف هرگونه دارو یا نوشیدنی مضر را منع میکند . اسلام انسان را از خوردن گوشت فاسد منع کرده است و اسلام هم برکسانیکه وارد سرزمین اسلامی میشوند و هم برکسانیکه از این سرزمین خارج میشوند، قرنطینه را تحمیل میکند تا اطمینان حاصل شود که هیچگونه بیماری مهلکی ندارد و سلامتی افراد را به خطر نم اندازد
گفتار سوم: علوم اسلامی
ازمیان علوم اسلامی نقش فقه اسلامی (نظام حقوقی اسلام ) وکلام یا عقیده اسلامی برجسته تر از همه است . با وجود نقش برازنده اخلاق اسلامی در زندگی اجتماعی یک مسلمان، به لحاظ إلزام آوری ذهنی و عملی نقش فقه اسلامی و عقیده اسلامی مؤثر تر بوده است .
بند اول: فقه اسلامی
فقه اسلامی درمقام تایید و همراهی با قرآن به همان میزان که منابع فقهی هستند، منابع حقوق بشر اسلامی نیز به حساب می آیند؛ لذا دانش فقه واسطه ای است بین خود دین و حقوق بشر برآمده ازدین. وفقه اسلامی از آنجاکه درمبنای فلسفی، هستی شناختی و جهان بینی از چهار چوب حاکم برخود دین عدول نکرده به خوبی رسالت تنظیم و تنسیق حقوق بشر اسلامی را انجام داده است و عنصر نظام وارگی را به گفتمان حقوق بشر اسلامی وارد ساخته است . میتوان گفت فقه اسلامی در محافظت و نگهداری کتاب و سنت به گونه ای انجام وظیفه کردند که دین مقدس اسلام وشریعت اسلامی از خطرتحریف، استحاله و نسبی گرایی معرفتی در امان ماند. درواقع آفاتی که ادیان الهی را تا پیش از اسلام د رمعرض خطر خنثی سازی قرار داده بود به مدد فقه اسلامی و نهاد های وابسته به آن از این خطر مصئون ماند . در عین حالیکه عدم تجدید تحرک فقه اسلامی تحت دلایل مختلف وی را دچار نا گزیری های در برابر سوالات مدرنیته نمود .
بند دوم : عقیده اسلامی
علم کلام را علم دفاع از اعتقادات دین مینامند ؛ زیرا در آن، اصول و پایه های اصلی دین که نسبت به سایر مسائل دینی نقش مبنایی دارند . با ادله عقلی ونقلی اثبات و تبیین میگردد و به شبهه های مخالفان دین نیز پاسخ داده می شود . پس علم کلام پیرامون اعتقادات سخن میگوید و چون اعتقادات دین متعدند از این رو برای کلام موضوع واحدی نمیتوان عنوان کرد . در علم کلام هم اصول دین اثبات میگردد و هم اگر بعضی از فروع مورد حمله قرار گرفت ، چون انکار آنها به اصل دین اشکال وارد میکند ا زآنها دفاع عقلی میشود .

Copyright © Paigard News By Master Technology | Newsphere by AF themes.