Paigard News Agency – خبرگزاری پیگرد

خبرگزاری پیگرد, انعکاس رویداد های افغانستان, منطقه و جهان

حقوق طفل از دیدگاه قوانین داخلی و اسناد بین المللی

نویسنده :حامیه نادری
قسمت اول
از آنجائیکه طفولیت آغاز زنده گی انسان است و طفل یکی از عناصر و اجزای عمده جامعه بشری است، تمام ادیان و بالخصوص دین مقدس اسلام به حقوق، تربیت و پرورش وی توجه جدی مبذول داشته است. به همین ترتیب جوامع بشری، دول و حکومات و موسسات و نهاد های بین المللی حقوق بشری و خیر اندیش با توجه به حقوق اطفال معاهدات و میثاق های معتبر را طرح و تصویب نموده که مورد تائید اکثریت دول اعضای سازمان ملل متحد قرار گرفته است.
خداوند عزوجل بمنظور دفاع از حقوق طفل در دوران جاهلیت مستولی بر جامعه عرب که در آن دختران را بعد از تولد زنده به گور میکردند و بعضآ فرزندان شان ر از ترس فقر و تنگدستی به قتل میرساندن، چنین حکم نمود:”ولا تقتلو اولادکم خشیه املاق نحن نر و ایاکم ان قتلهم کان خطئآ کبیرآ”. ترجمه (فرزندان خود را از ترس فقر به قتل نرسانید، روزی آنها بر شما نیست، آنها و شما را م روزی میدهیم، مسلمآ قتل آنها گناه بزرگی است).
احکام متعدد قرآنی و ارشادات زیاد احادیث نبوی ص در مورد حقوق طفل، تربیت و پرورش وی، تعلیم تحصیل آن و احترام به کرامت انسانی وی وجود دارد که مسلمانان را در جهت رعایت و تعمیل آن هدایت فرموده است. دول و حکومات کشور های مختلف جهان در پرتو ارشادات دین مقدس اسلام، سایر ادیان الهی و روحیه و معتقدات انسانی شان جهت رعایت حقوق اطفال تدابیر لازمی اتخاذ و در معرض تطبیق قرار داده  است در این مقاله وضعیت حقوقی اطفال در اسلام و اسناد بین‌المللی مورد بحث قرار گرفته است. در گام نخست، تلاش شده تا چیستی کودک تعریف و مفهوم کلی طفل در فقه، حقوق و آموزه‌های اسلام بررسی شود. در مرحله دوم، روی حقوق و ارزش اطفال در اسلام و اسناد بین الملل بحث صورت گرفته است. در این تحقیق، از روش کتابخانه‌ای بهره گرفته شده است.
کلیات بحث
طوریکه در مقدمه تذکر یافت طفل اساس و آغاز جامعه بشری را تشکیل میدهد. بر اساس یافته های علوم طبی حیات طفل در بطن مادر آغاز میگردد و با زایمان وی زندگی اش در طبعیت شروع میشود. این پیدایش، نمو و رشد طفل است که بعد ها تداوم نسل بشری را تضمین میکند. اطفال امروز، نیروی بشری مثمر فردای جوامع بشری و مدیران و رهبران آینده موسسات، نهاد ها، جمعیت ها، کشور ها و سازمانهای سر تاسری جهانی را تشکیل میدهند.
به همین دلیل است که توجه به حقوق طفل در احکام و ارشادات دین مبین اسلام، هدایات سایر بین اللهی و تمام میثاقها، معاهدات، پروتو کول ها و پیمان های بین المللی مبذول شده است. مهم این است که بیشتر از همه ادیان اسمانی، در احکام دین مقدس اسلام به این حقوق زیرا و سیعآ توجه گردیده است که در کانون نزول قرآن عظیم الشان در جوامع عربی با اطفال و بالخصوص با ختران بر خورد نهایت بد صورت میگرفت. نه تنها دختران نوزاد زنده به گور میشدند، بلکه مادرانیکه دختر به دنیا می آوردند نیز مورد شکنجه، آزار و اذیت قرار میگرفتند. دقیق در چنان شرایط حضرت محمد مصطفی ص در تاریک ترین جامعه بشری آنوقت (سرزمین عرب) با نزول آیه مبارکه “اقراء…” منحیث پیامبر اسلام مبعوث گردید تا بشریت را از جاهلیت به سوی روشنگری، عدالت و توجه به حقوق حقه انسانها منجمله اطفال رهنمون شود.
در قرآن کریم به مسلمانها هدایت و راهنمایی شده است تا به حقوق هر انسان و بخصوص اطفال توجه لازم صورت گیرد. در صورتیکه کدام شخص حق کسی دیگری را تلف و ضایع کند باید مورد باز پرس و مجازات قرار گیرد. تمام جوامع انسانی مکلف شده است تا حین وضع قوانین احکام دین مبین اسلام و در جمله حقوق طفل را تسجیل و در تطبیق آن کوشا باشند. برهمین اساس حقوق طفل در قوانین اساسی تمام کشور ها منجمله قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان تسجیل شده است.
همچنان دول اسلامی موجود در تمام سازمان های بین المللی سعی ورزیده اند تا حد ممکن در میثاق ها و معاهدات بین المللی درج نمایند. در این رساله ما سعی خواهیم ورزید تا هر سه استقامت این موضوع یعنی وضعیت حقوق طفل در ارشادات دینی ما، در قوانین افغانستان و در اسناد بین المللی مورد مطالعه قرار دهیم.

مفهوم‌شناسی
تعریف کودک از لحاظ لغوی
در مصباح المنیر آمده است: فرزند صغیر انسان را طفل می‌نامند که این لفظ بر فرزند پسر و دختر و نیز جمع آن‌‌ها اطلاق می‌شود و تا زمانی که به سن تمیز نرسیده است، او را طفل صغیر می‌نامند. در ادبیات ارباب لغت، مراحل مختلفی درمورد یک طفل بیان شده و هر مرحله نام خاصی دارد؛ برای نمونه:
الف) جنین: این مرحله از زمان انعقاد تا لحظه تولد را شامل می‌گردد.
ب) نوزاد: لحظه‌ای که طفل چشم به جهان می‌گشاید، نوزاد گفته می‌شود (قانون رسیدگی به تخلفات اطفال، ماده 4). طفل بعد از تولد در مرحله شیرخوارگی «رضیع» نام دارد و رضیع الصبی (شیرخور) در زبان عربی به کودکی گفته می‌شود که شیر مادر را از پستان او می‌خورد
ج ) کودک غیر ممیز: طفلی که در مرحله پایین‌تر از سن هفت سالگی قرار داشته باشد، یعنی سن هفت سالگی را تکمیل نکرده باشد
د) کودک ممیز: شخصی که سن دوازه سالگی را تکمیل نکرده باشد، ولی باید سن هفت سالگی را تکمیل کرده باشد (همان، فقره دوم). کلمه ممیز از ماده تمیز گرفته شده و به‌معنای جدایی اشیا از یکدیگر است و در جای به کار می‌رود که چند چیز با یکدیگر مشتبه شده باشند و فرد یا افرادی آن‌‌ها را مشخص و از یکدیگر جدا سازد. پس می‌توان گفت: تمیز قوه‌ای است در مغز انسان که به او توانایی می‌دهد تا معانی و مفاهیم را از یکدیگر جدا ساخته و مشخص نماید.
ه) کودک نوجوان: از سن دوازده عدول کرده، ولی سن هیجده سالگی را تکمیل نکرده باشد، به آن نوجوان می گویند .
ی) کودک مراهق: مراهق به کودکی گفته می‌شود که در شرف بلوغ بوده و به احتلام نزدیک باشد، فرقی نمی‌کند که پسر باشد یا دختر. در لسان العرب آمده است: کودک ده الی یازده ساله را مراهق می گویند.زمانی که از طفل نام برده می‌شود، تمام این مراحل را شامل می‌گردد.

تعریف کودک از لحاظ فقهی
دراصطلاح فقهی، طفل به کسی گفته می‌شود که به حد بلوغ نرسیده باشد. سوالی که مطرح می‌شود این است که بالغ به چه کسی گفته می‌شود؟
درجواب این پرسش می‌توان گفت: بالغ کسی است که دوره صغر را پشت سرگذاشته و قوای جسمی و غریزه جنسی او رشد و نمو کافی یافته و آماده توالد و تناسل می‌باشد.
فقیهان اسلامی نشانه‌های برای بلوغ ذکر کرده‌اند که برخی از آن‌‌ها طبیعی و فیزیولوژیکی و برخی دیگر آن، شرعی و قانونی است. سؤال دیگری که مطرح می‌شود این است که از لحاظ سنی چگونه می‌توان سن بلوغ را درکودکان شناسایی کرد؟ و کدام سن را برای پسر و کدام سن را برای دختران به عنوان سن بلوغ در نظر گرفت؟
در پاسخ پرسش فوق می‌توان گفت که در فقه اهل سنت، در مورد سن بلوغ اتفاق نظر به چشم نمی‌خورد؛ چون شافعیان سن بلوغ را در دختر و پسر ۱۵ سال تمام قمری می‌دانند، حنفیان سن بلوغ را برای پسران ۱۸ سال و برای دختران ۱۷ سال می‌دانند. امام ابوحنیفه (ره) به استناد یک روایت، ۱۷ سال را در دختر و ۱۸ سال را در پسر، و به استناد روایت دیگر، ۱۹ سال را برای پسران در نظر گرفته است. همچنین از حنفیان نقل شده که پایین‌ترین حد بلوغ در پسران ۱۲ سال و در دختران ۹ سال است. دیدگاه امام مالک با دیدگاه امام ابوحنیفه (ره) یکسان است؛ زیرا اصحاب امام مالک (ره) سن بلوغ را ۱۸ سال می‌دانند و بعضی از آنان نیز براین عقیده‌اند که سن بلوغ ۱۹ سال است
مشهور فقهای امامیه، امام شافعی، اوزاعی فقیه حنبلی، «ابویوسف» فقیه حنفی، جمع از فقهای مالکی و ابن وهب، اکمال پانزده سال قمری را برای طفل مذکر بلوغ می‌دانند. شهید ثانی، فقیه امامیه می‌گوید: طفل مذکر پس از اکمال پانزده سال قمری، بالغ می‌گردد و ورود به سال پانزدهم کافی نیست.
امام کاشف الغطاء، فقیه امامیه می‌گوید: اکمال پانزده سال قمری برای اطفال مذکر علامت شرعی بلوغ است. سوالی دیگری که در این جا مطرح می‌شود این است که فقهای اسلامی روی چه استدلالی اکمال سن پانزده سال قمری را برای اطفال مذکر در نظرگرفته‌اند؟
در جواب می‌توان گفت: فقهای اسلامی استدلالات ذیل را مطرح کرده‌اند:
الف) اکثر مصادر فقهی مسلمین، این معیار را پذیرفته‌اند.
ب) روایات فراوانی از طریق فریقین وارد شده است.
روایتی در نزد مذهب امامیه ذکر شده است که حمزه بن حمران از امام جعفر صادق (ع) نقل کرده است: پرسیدم طفل چه وقت بالغ می‌شود تا حدود شرعی را رعایت کند؟ فرمودند: هرگاه از یتیمی خارج شود و بالغ گردد. عرض کردم: آیا برای آن حدّی وجود دارد؟ فرمودند: بلی، هرگاه محتلم گردد یا پانزده سال را کامل کند.
همچنین، ابن عمر روایت می‌کند: درجنگ احد، از پیامبر اسلام (ص) خواستم تا اجازه شرکت در جهاد را برایم بدهد، به دلیل چهارده ساله بودنم اجازه ندادند، ولی در جنگ خندق چون پانزده سال داشتم، اجازه شرکت برایم دادند.
در سوره مبارکه نور، کلمه طفل، به معنی کودک استعمال شده است. چنانکه می‌فرماید: «وَإِذَا بَلَغَ الأطْفَالُ مِنْکمُ الْحُلُمَ فَلْیسْتَأْذِنُوا» (نور، آیه 59) اطفال در این آیه به کودکان تفسیر شده است.

تعریف کودک در نظام حقوقی
اکنون می‌پردازیم به واکاوی نظام‌های مختلف حقوقی در رابطه به اطفال:
کودک در نظام حقوقی روم
در قوانین روم، دیده می‌شود که در سال ۱۳۰ قبل از میلاد، تشخیص قوه تمیز به عنوان معیار تعیین سن طفل، در نظر گرفته شده است. به طوریکه طفل کمتر از هفت سال، غیرمسئول پنداشته شده ولی در صورت وارد کرد ضرر، پدر و مادر طفل مسئول جبران خسارت فرزندشان می‌باشند، نه خود طفل.
در نظام مزبور، سن طفل غیر ممیز نابالغ ۷-۹ برای دختران و ۷ الی ۱۰ سال برای پسران تعیین گردیده است و در صورتی که ثابت می‌شد طفل با مکر و حیله مرتکب جرم شده است، مجازات می‌شد، اما مجازات شان کمتر از بزرگسالان بود.
طفل ممیز نابالغ برای دختران ۹ تا ۱۲ سال و برای پسران ۱۰ تا ۱۴ سال بود. در صورت ارتکاب جرم، با سوء نیت تلقی شده، دارای مسئولیت جزایی و مدنی می‌شدند؛ اما مجازات ۱۴ الی ۲۵ سال، عین مجازات بزرگسالان بود و در موارد استثنائی، می‌توانست خفیف‌تر از بزرگسالان باشد.
این طبقه‌بندی، با اندک تغییراتی، در قوانین اکثریت کشورها پذیرفته شده است .

کودک در کنوانسیون حقوق کودک
مهم‌ترین اسناد بین المللی در باره کودکان، کنوانسیون حقوق کودک است. این کنوانسیون که مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد است، کودک را تعریف و نقص اعلامیه جهانی حقوق کودک سال ۱۹۵۹ را که در مورد تعریف حقوق کودک به تصویب همین مجمع رسیده بود، برطرف نموده است.  این کنوانسیون در ماده اول خود از طفل این گونه تعریف ارائه کرده است: منظور از طفل، هر انسانی دارای کمتر از ۱۸ سال سن است؛ مگر این‌که طبق قانون قابل اعمال در مورد طفل، سن قانونی کمتری تعیین شده باشد.
اما زمانی که به حقوق اسلامی نگاه می‌اندازیم، درمی‌یابیم که جنین هم دارای حقوقی شناخته شده است، از همین ناحیه می‌توان به نقد این تعریف پرداخت، زیرا این تعریف از نوزاد پایین‌تر (جنین) را شامل نمی‌شود.
در مورد کنوانسیون یاد شده چند قابل ذکر است:
یکم: از منظر کنوانسیون، هیجده سالگی مرز کودکی و بزرگسالی است.
دوم: خود ماده مورد اشاره، دارای برخی نواقص است، چرا مشخص نکرده است که آیا از ابتدای تولد یا پیش از آن، کودکان مشمول حمایت کنوانسیون قرار می‌گیرند یا خیر. امری که تصریح به آن می‌توانست بسیار راهگشا باشد و مانع تفاسیر گوناگون و متعارض گردد. این‌که در ماده ۱، تنها به پایان دوران کودکی تصریح شده و درباره شروع آن بحثی نشده است این سکوت خود می‌تواند بیانگر دو معنی باشد:
این‌که بگوییم شروع کودکی از زمانی است که طفل متولد می‌شود و این موضوع بدیهی است و نیاز به بیان ندارد.
معنای دیگر این که در زمان تدوین کنوانسیون حقوق کودک، پیشنهادها و بحث‌های مختلفی درباره زمان شروع کودکی مطرح بود، پیشنهاد بعضی کشورها این بود که شروع کودکی به عنوان انسان، از لحظه تولد (جنین) است.
سوم: اگر به ادامه ماده (۱) نگاه کنیم، نوع ظرافت نگاه را درمی‌یابیم که با ظرافت، نگاه برخی از قانون‌گذاران کشورها را در نظر گرفته است. چنانکه ادامه می‌دهد: مگر این‌که طبق قانون اجرایی در باره کودک، سن بلوغ، کمترتشخیص داده شود. این جمله بدین مفهوم است که علاوه براین‌که سن مشخصی برای پایان دوران کودکی در کنوانسیون تعیین شده است؛ به این نکته نیز توجه دارد که ممکن است پایان دوران کودکی در برخی قوانین داخلی کشورها، متفاوت و مشخصاً کمتر از ۱۸ سال باشد. برای نمونه، در ایران، سن بلوغ برای دختران ۹ سال و برای پسران ۱۵ سال کامل قمری در نظرگرفته شده است. در افغانستان مطابق ماده ۷۰ قانون مدنی، سن اهلیت ازداوج برای پسر ۱۸ سال و برای دختر، ۱۶ سال شمسی در نظرگرفته شده است.

طفل در قوانین افغانستان
قانون‌گذار افغانستان نیز با توجه به کنوانسیون حقوق کودک، معیار طفولیت را همان سن کمتر از هیجده سال قرار داده است. چنانکه قانون رسیدگی به تخلفات اطفال صراحت دارد: طفل شخصی است که سن هجده سالگی را تکمیل نکرده باشد.
اکنون می‌پردازیم به بررسی مراحل طفل در قانون رسیدگی به تخلفات اطفال: قانون رسیدگی به تخلفات اطفال چند دوره را برای طفل در نظرگرفته است که می‌تواند قابل نقد نیز باشد، اکنون به آن اشاره می‌کنیم:
اول) نوزاد: لحظه‌ای که طفل چشم به جهان می‌گشاید نوزاد گفته می‌شود.
دوم) طفل غیر ممیز: شخصی است که سن هفت سالگی را تکمیل نکرده باشد.
سوم) طفل ممیز: شخصی که سن هفت سالگی را تکمیل، اما سن دوازده سالگی را تکمیل نکرده باشد.
طفل نوجوان: شخصی است که سن دوازده سالگی را تکمیل، ولی سن شانزده سالگی را تکمیل نکرده باشد.
اما زمانی که به تعریف شریعت اسلامی توجه می‌کنیم، می‌بینم که معیار سن طفولیت در شریعت، کمتر از شانزده سال می‌باشد. پس می‌توان گفت که شریعت اسلامی معیار اساسی را قدرت تمیز، تشخیص، درک و به‌صورت کلی رشد فکری می‌داند که این می‌تواند، در سنین مختلف برای اطفال رخ دهد. البته در این امر می‌تواند عوامل مختلف مانند وراثت، محیط و تغذیه مناسب و سالم، تأثیرگذار باشد. پس از همین روزنه می‌توان بر تعریف فوق نقد را وارد کرد که تعریف فوق، مخالف تعریف شریعت اسلامی در رابطه به طفل می‌باشد .
در مجموع می‌توان گفت ک در مورد تعریف کودک، با توجه به رشته‌های مختلف علمی، توافق وجود ندارد. همین‌گونه در نظام‌های حقوقی دنیا نیز دیدگاه واحدی دیده نمی‌شود؛ به این معنی که تعریف کودک و تعیین حد سنی او در قوانین کشورهای مختلف جهان، از دیرباز تا کنون متغییر بوده است.

کتگوری های مختلف اطفال
اطفال مطابق قوانین نافذه افغانستان به سه کتگوری ذیل تقسیم شده اند:
1- طفل غیر ممیز – شخصی است که سن هفت سالگی را تکمیل نکرده باشد.
2- طفل ممیز – شخصی است که سند هفت سالگی را تکمیل ولی دوازده سالگی را تکمیل نکرده باشد.
3- طفل نو جوان – شخصی است که سن دوازده سالگی را تکمیل اما هجده سالگی را تکمیل نکرده باشد.

حقوق طفل از دیدگاه اسلام
در آیه 33 سوره الاسراء قرآن عظیم الشان میفرماید:”ولاتقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق.”
ترجمه: (کسی که خداوند خونش را حرام کرده است به قتل نرسانید مگر آنجا که به حق باشد).
احترام خون انسانها و حرمت قتل نفس از مسانلی است که همه شرایع آسمانی و قوانین بشری در آن متفق اند و آن را یکی از بزرگترین گناهان می شمارند، ولی اسلام اهمیت بیشتری به این مسئله داده است، تا آنجا که قتل یک انسان را همانند کشتن همه انسانها شمرده است. به همین دلیل دین مقدس اسلام تجاوز حیات انسان ها، منجمله اطفال را حرام دانسته است. خداوند جل جلاله راجع به حفظ حیات طفل و حرمت قتل اومی فرماید:”ولا تقتلو اولادکم خشیه املاق نحن نرزقهم وایاکم ان قتلهم کان خطئا کبیرا.
ترجمه: (فرزندان خود را از ترس فقر به قتل نرسانید، روزی آنها بر شما نیست، آنها و شما را ما روزی میدهیم مسلمآ قتل آنها گناه بزرگی است).
این آیه مبارکه به عمل زشت جاهلی که از فجیع ترین گناهان است اشاره کرده است. از این آیه به خوبی بر می آید که وضع اقتصادی اعراب جاهل آنقدر سخت و ناراحت کننده بوده که حتی گاهی فرزندان دلبند خود را از ترس عدم توانایی اقتصادی به قتل می رساندند. قابل توجه اینکه ما از این جنایت زشت و ننگین و حشت می کنیم، در حالی که همین جنایت به شکل دیگری در عصر ما و حتی به اصطلاح در مترقی ترین جوامع انجام میگیرد، و آن اقدام به سقط جنین در مقیاس بسیار وسیع به خاطر جلو گیری از افزایش جمعیت به دلیل مشکلات اقتصادی است. اما فجیع تراز آن این است که امروز کسانیکه خود را در ظاهر از مدافعین سرسخت حقوق بشر وبالاخص حقوق کودک میدانند، ولی در عمل بخاطر رسیدن به مقاصد شوم سیاسی و اقتصادی شان از قتل کودکان دریغ نمی کنند.
الف: سقط جنین
الله جل جلاله می فرماید:”قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم الاتشرکو به شینا و بالولدین احسنا و لا تقتلوا
اولدکم من املق نحن نرزفکم وایا هم.
ترجمه: (بگو بیائید آنچه را پروردگار تان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید، و به پدر و مادر نیکی کنید، و فرزندان تان را از ترس فقر نکشید، ما شما و آنها را روزی میدهیم).
از این آیت شریف برمی آید که مردم دوران جاهلیت نه تنها دختران خویش را به خاطر تعصبهای غلط زنده به گور  می کردند بلکه پسران را که سرمایه بزرگی در جامعه آن روز محسوب میشد، نیز از ترس فقر و تنگدستی به قتل میرسانیدند. الله ج در این آیه مبارکه آنها را به خوان گسترده نعمت پروردگار که ضعیف ترین موجودات نیز از آن روزی می برند متوجه ساخته و از این کار باز می دارد.
ب: عدم تبعیض
تبعیض به معنی فرق گذاشتن بوده و در واقع همان مفهوم گذاشتن بین انسان ها را ارایه میکند. هرگاه یک انسان خود یا دیگری را از سایر افراد در اجتماع متفاوت و بهتر بداند، خود یک نوع تبعیض قایل شده است. از آنجائیکه خدواند تمام انسان ها را با حقوق مساوی آفریده است. لهذا بین آنها هیچ تفاوتی وجود ندارد که مصداق این گفتار ما آیت قرانی ذیل است:”یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکروانثی و جعالناک شعوبا و قبائل لتعار فوا آن اکرمکم عند الله اتقاکم ان الله علیم خبیر.”
ترجمه: (ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و تیره ها و قبیله ها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید، ولی گرامیترین شما نزد خداوند با تقوا ترین شماست، خداوند دانا و آگاه است). خداند جل جلاله بزرگترین امتیاز را برای تقوی قرار داده و آن را تنها معیار سنجش ارزش انسانها می شمارد، و ارزشهای کاذب چون: قوم، قبیله، رنگ، نژاد، مال ، مقام وثروت را باطل می شمارد.
ج: حق آزادی
انسانها آزاد آفریده شده اند و باید امور زندگی خود را به اراده خود به پیش ببرند. هیچ کس نمیتواند با تحمیل اراده خویش بر دیگران، آنها را مکلف به انجام اموری نماید که خود شان نمیخواهند آنرا انجام دهند. البته آزادی به معنی افسار گسیختگی و ایجاد وحشت در جامعه نیست تا مانند قانون جنگل هر کسی به زور، خواست های خود را عملی نماید. بلکه آزادی از خود حدودی داشته  شخص نمیتواند به بهانه اینکه آزاد است، به آزادی دیگران صدمه برساند. آزادی از آنجائیکه برای پیش برد امور زندگی بسیار مهم و اساسی است، لذا شریعت اسلامی آنرا مورد تائید قرار داده است: حضرت عمر رضی الله عنه می گوید:”از چه وقت مردم را برده گردانیدید در حالی که مادران شان آنها را آزاد زاده اند”.
در اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است:”تمام افراد آزاد زاده میشوند و از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق با هم برابرند.
د: حق آزادی بیان
دین مقدس اسلام پیش از 14 قرن امروز این اصل را پذیرفته و خداوند جل جلاله پیامبر خود حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را امر کرده است که با مردم در کار ها مشورت کند و نظریات ایشان را بشنود. چنانچه در قرآن کریم آمده است:”وشاور هم فی الامر.”
ترجمه: ای پیامبر در کار ها با آنها مشورت کن مشاوره و شنیدن نظریات دیگران معنی و اقعی آزادی بیان را افاده میکند. اصولآ مردمی که کار های مهم خود را با مشورت و صلاح اندیشی یکدیگر انجام میدهند کمتر گرفتار لغزش می شوند. بالعکس افرادی که گرفتار استبداد رای هستند، غالبآ گرفتار اشتباهات خطر ناک و دردناکی میشوند. از این گذشته استبداد رأی، شخصیت را در میان مردم می کشد و افکار را متوقف می سازد، استعداد های آماده را نابود میکند و به این ترتیب بزرگترین سرمایه های انسانی یک ملت از دست میرود.
لذا از جمله آزادی هائیکه اطفال باید از آن بر خوردار باشند، آزادی رأی و بیان است، اطفال باید نظر شان را بگویند. از حضرت عمر (رض) ثابت شده است که در بعضی امور مربوطه، نظر اطفال را می خواستند.
لیکن برای اطفال باید فهمانده شود که زبان درازی نکنند، سخنان دیگران را قطع نکنند، بلکه به نوبه خود نظر خویش را مودبانه ابراز نمایند. شنیدن نظر اطفال در حل مشکلات آنها کمک می کند و آنها را شخصیت میدهد. لذا و الدین، معلمین، مربیان و سایر کسانی که با اطفال سروکار دارند این مسایل را باید رعایت کنند.

ر: حق آموزش و پرورش
1. تعلیم
این حق براساس ارزش و اهمیت فوق العاده که دارد، در دین مقدس اسلام بالای آن تاکید بسیار شده است. چنانچه اولین آیات کلام الهی با کلمه «اقراء» یعنی “بخوان” آغاز گردیده و ارزش قلم را که وسیله آموختن علم است بیان کرده است.
الله (ج) می فرماید:”اقرا باسم ربک الذی خلق* خلق الانسان من علق* اقرا و ربک الاکرم* الذی علم بالقلم* علم الانسان مالم یعلم.
ترجمه: بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفریده – همان کس که انسان را زا خون بسته ای خلق کرده –  بخوان که پروردگارت از همه بزرگوار تر است – همان کسی که به وسیله قلم تعلیم نمود – و به انسان آنچه را نمی دانست یاد داد.
در نخستین آیات قرآن بر قلب پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم تکیه بر مساله علم و قلم است که بلافاصله بعد از نعمت بزرگ خلقت و آفرینش در این آیات ذکر شده است. در حقیقت این آیات نخست از تکامل جسم انسان، از یک موجود بی ارزش مانند”علقه” خون بسته، خبر میدهد، و از سوی دیگر از تکامل روح وسیله تعلیم و تعلم مخصوصآ از طریق قلم سخن می گوید. آن روز که این آیات نازل می شد نه تنها در محیط حجاز که محیط جهل بود کسی ارزشی برای قلم اقائل نبود بلکه در دنیای متمدن آن زمان نیز قلم از اهمیت کمی بر خوردار بود. اما امروز می دانیم که تمام تمدنها و علوم و دانشها و پیشرفتهایی که در هر زمینه نصیب بشر شده بر محور قلم دور می زند، واصولآ سرنوشت اجتماعات انسانی در درجه اول به نوک قلمها بسته است. اصلاحات جوامع انسانی از قلمهای مومن و متعهد شروع می شود، و فساد و تباهی اجتماعات از قلمهای مسموم و فاسد مایه می گیرد. بی جهت نیست که قرآن مجید سوگند به قلم و آنچه با قلم می نویسند یاد کرده است، یعنی هم به ابزار و هم به محصول آن ابزار.
بنابر این پایه اسلام از همان آغاز بر علم و قلم گذارده شده، وبی جهت نیست که قومی چنان عقب مانده بقدری در علوم و دانشها پیش رفت که علم و دانش را به اعتراف دوست و دشمن به همه جهان صادر کردند، و به اعتراف مورخان معروف اروپا این نور علم و دانش مسلمین بود که که بر صفحه اروپا تابید، و آنها از وارد عصر تمدن ساخت. در این زمینه کتابهای فراوانی از سوی خود آنها تحت عناوین تاریخ تمدن اسلام یا میراث اسلام نوشته شده است. چقدر نازیباست، ملتی این چنین، و آئینی آن چنان، در میدان علم و دانش عقب بمانند و نیازمند دیگران و حتی وابسته به آنها شوند.
همچنان در رابطه به فضلیت علم، الله (ج) می فرماید:”یرفع الله الذین ءآمنو منکم و الذین اوتو العلم در جت و الله بما تعملون خبیر.
ترجمه: (کسانی را که از علم بهره دارند درجات عظیمی می بخشد). گرچه آیه مبارکه فوق در مورد خاصی نازل شده، ولی با این حال مفهوم عامی دارد و نشان میدهد آنچه مقام آدمی را نزد الله (ج) بالا می برد، دو چیز است: ایمان و علم در حدیثی از پیامبر (ص) آمده است: “برتری عالم بر مانند برتری مهتاب شب چهارده بر سایر ستارگان است”. جالب اینکه عابد عبادتی را انجام میدهد که هدف آفرینش انسان است ولی از آنجا که روح عبادت معرفت است عالم بر او برتری فوق العاده دارد. در حدیث دیگری، پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله وسلم  می فرماید: “طلب علم فریضه علی کل مسلم …” ترجمه: طلب علم بر هر مسلمان فرض است.
بنابر روایات اسلامی فوق، تعلیم اطفال یک فریضه است، که والدین طفل، مربیان، معلمان، امامان مساجد، مسولین پرورشگاه ها و مراکز اصلاح و تربیت اطفال مکلف به ادای این فریضه هستند و مکلفیت دولت در رابطه، این است که زمینه تعلیم را برای اطفال کشور فراهم کنند. در غیر آن همه در نزد خداوند جوابگو خواهند بود.
2. تربیت
تربیت به معنای پروردن، نشو و نمودادن و زیاد کردن و از ماده «ربو» است که به معنای بالا رفتن، اوج گرفتن، افزون و رشد کردن است. برخی گفته اند تربیت، از حد افراط و تفریط بیرون آوردن و به حد اعتدال سوق دادن است. اما تربیت در اصطلاح، کوشش برای ایجاد دگرکونی مطلوب در فرد و به کمال رساندن تدریجی و مداوم او است. به عبارت دیگر، تربیت به فعال ساختن استعداد ها، به کمال رساندن فرد مستعد کمال و نیز مراقبت از او در مسیر رشد و سیر او به سوی کمال است.
از تعریف بالا اهمیت فراوان تربیت آشکار می کردد؛ چون انسان، ترکیبی از استعداد ها و قوای جسمی و روحی است. پیامبر گرامی اسلام در حدیثی، انسان ها را به معادن تشبیه کرده، فرموده است: “الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة”.
ترجمه: (مردم معدن هایی هستند همچون معادن طلا و نقره). چانچه این استعداد ها به شگوفایی و فعالیت نرسد، زندگی انسان بیهوده و عبث خواهد بود و کسی که هدف مشخص و اعتقادات راسخی دارد، هرگز بدین وضع راضی نیست، بلکه همواره در مسیر کمال گام می نهد و هر لحظه خود را به هدف نزدیک تر میکند. پس انسان دور از تربیت، یعنی انسان دور از حیات فرهنگی و اعتقادی، دور از کمال و پیشرفت، انسان بی هدف و بالاخره انسان دور از انسانیت. عوامل گوناگونی پیوسته در انسان و زندگی او تاثیر می گذارند. مربی می خواهد از این عوامل در جهت مصلحت فرد بهره گیرد ویا احیانآ از آثار سوء آن بکاهد. این عوامل عبارت انداز:
الف – خانواده؛
ب- مکتب؛
ج- گرو های دینی و اخلاقی؛
د- عوامل پیش بینی ناشده.
الف- خانواده: تاثیر خانه و خانواده در فرد، نا محدود است و میتوان گفت پایه های تربیتی فرد در خانه نهاده میشود، چون فضای خانه آرامش و نیاز مندی های روانی او را تأمین می کند و فرصتی را برای ارضای تمایلات و غرایز او فراهم می سازد. لذا این امور در چگونگی رشد طفل موثر است. خانه اساس سلامت اخلاقی طفل را بنیانگذاری می کند؛ زیرا او ارزش های اخلاقی، علاقه به راستی و درستی و تنفر از دورغ و نادرستی، گرایش به تعاون و همکاری، علاقه به همنوع و بالاخره دوست داشتن فضایل و مبارزه با اراذیل را از محیط خانه فرا می گیرد. ساختار عقلانی طفل، از طریق مسموعات (شنیدن الفاظ به کار رفته درمیان افراد خانواده، داستان ها و …)، خواندنی ها (ما

Copyright © Paigard News By Master Technology | Newsphere by AF themes.